آنسوی رفتار متناقض

سال ها پیش، توی شرکت یه معاون اداری مالی داشتیم به نام مستعار می گم، دمیر. از این آقازاده ها بود که بعد شد داماد فلانی و داشت پست می گرفت! رفتارهای خاص خودش و داشت و مرام و مسلکی. برای اهداف شرکت و حقوق کارگرها و زنده کردن شرکت الحق والانصاف، خیلی کار کرد. خیلی تلاش کرد و خیلی انرژی گذاشت. ولی قبل از اینکه بخاد به مرحله ی انرژی گذاشتن برسه، سر یه موضوع پیش پا افتاده اختلاف خوردیم. در حالی مسئول آی.تی شرکت بودم، کارهای روابط عمومی رو هم به من داده بودند. در حالی که کار اضافه می کردم، به حقوق اضافه نشده بود، و بابت کاری توی حوزه روابط عمومی، به شدت اختلاف خوردیم. این طوری بود که برای کاری من و فرستاد هلدینگ، صبح جمعه، اما هماهنگ نکرده بود برای ورود، این شد که منم تا دم در رفتم و برگشتم. این شد که پاش و کرد توی یه کفش که باید اخراج بشم.

منم تا اون موقع توی واحد آی.تی تنها بودم و کسی غیر از خودم نمی تونست کارها رو هندل کنه. این شد که یه فوق لیسانس کامپیوتر و از توی شرکت فرستاد دفترم و گفت به این کارها رو یاد بده که بعدش اخراج ت کنیم !!!!

به همین بامزگی

منم خیلی کول، گفتم باشه! و شروع کردم به اموزش دادن طرف. نه فقط آموزش، فوت و فن کار و هم یاد می دادم. در حالی که طرف کمر به نیست کردن من از شرکت بسته بود، اما احساس بدی ازش نداشتم. یعنی ازش متنفر نبودم، کینه نگرفتم، صرفا اینکه این جنبه ی رفتاریش، از جنبه ی ذاتیش فرق داره. نه قبلش نه بعدش، چیزی به عنوان حال دادن، یا خدمات ویژه بهم نداشت، خیلی سلسله مراتبی و همون جور که با بقیه رفتار می کرد. هرچند تهش قضیه کلا کنسل شد، اما نگاهم بهش هیچ وقت منفی نشد. هیچ وقت دل چرکین نشدم و هیچ وقت حس م بهش بد نشد.

اماااااا

این محل کار جدیدم، بعد از اینکه دو تا مدیر قبلی همدیگه رو سرنگون کردن! یه سرپرست جدید پیدا کردیم. خیلی گوگولی و آروم صحبت کن و مثلا حرفه ای. دیگرانی که از آی تی چیزی سرشون نمی شه می گن خیلی توی کارش حرفه ایه! و حتی بعضی ها می گن خیلی مدیریتی طوره! بگذریم از تعریف و تمجیدهایی که ازش می شه.

تا الان رفتار بدی با من نداشته، خیلی ملایم صحبت می کنه و یه کمی بی خودی گیره، ولی به شدت حس م بهش بده، فکر نمی کنم بتونه توی کار و جایگاه بهم آسیب بزنه، اما اصلا دوس ندارم بشینم باهاش صحبت کنم، یا تلفنی. تمام کارها رو با اینکه می شه زنگ زد، اسمسی براش می فرستم. تا جایی که بتونم ازش فاصله می گیرم. هر چند الان به شدت دارم رزومه می فرستم تا از اینجا فرار کنم.

حس چیز خیلی خوبیه. حالا شاید بعد در مورد یک پرستو هم نوشتم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *