رختکن بازنده ها – نیلوفر لاری پور

اول از همه بگم با اقای صفاریان پور، حالا حالاها کار داریم. سناریو یه مطلب ویژه براشون دارم، ولی به مناسبت انتشار این اپیزود جدید پادکست بازنده ها، فعلا به همین موضوع می پردازم.

خیلی زمانی از شروع پادکست گوش دادنم نمی گذره، شاید تازه امسال شروع کردم. تا قبلش کتاب بود و موسیقی. توی ماشین صدا یا متعلق به موسیقی بود، یا رادیو جوان. صبح ها که نمی کشیدم آهنگ گوش بدم، می زدم رادیو جوان. یک هفته درمیان برنامه صبح برای پیمان طالبی بود و هفته هایی که نبود، مجبور بودم موسیقی گوش بدم. تا اینکه یه روزی که باید پیمان می اومد روی آنتن، نیومد. فرداش توی گفتگو با دکتر محمد اصغری (هواشناس) مشخص شد که یه مشکلی با حراست پیدا کرده و از ورودش در روز گذشته به سازمان جلوگیری کردند. بعد از این ماجرا، توی تایم گل برنامه، مثلا ساعت شش و نیم تا یک ربع به هفت، یه اگهی مسخره 15 دقیقه ای می زاشتن، و کل برنامه رو این طوری خراب می کردن. این شد که به فکر صوت جایگزین افتادم و رفتم سراغ پادکست.

پادکست های خوب، همهش برای آقای صفاریان پور بود. ردیفی سابسکرایب کردم و شروع کردم به پادکست گوش دادن، دیگه از اون زمان به بعد، آخرین نقطه ی اتصالم به رسانه ی ملی قطع شد و حتی دیگه آهنگ هم گوش نمی دادم.

و اما رختکن بازنده ها و خانم نیلوفر لاری پور …

پادکست هاگیر واگیر و از قدیم به جدید شروع کردم به گوش دادن. با اینکه تم برنامه طنز و سرگرمی بود، اما خودش کتاب تاریخی بود از زمان شروع کرونا، تا ماجراهای زن، زندگی، ازادی و مسائل و مشکلات و هاگیر واگیرهای روز. خیلی خوب حوادث و رویدادها رو به خاطر ادم می اورد. این طوری بود که انگاری ما چقدر بهمون سخت گذشته، چقدر داره سخت می گذره، چقدر ادم های فراموش کاری هستیم .

از اول تا آخر پادکست ما دنبال بازندگی خانم لاری پور بودیم، هر چی اپیزود بیشتر پیش رفت، شخصیت ایشون رو قوی تر و عمیق تر پیدا کردم. این طوری که طرف با این همه مسائل و مشکلاتی که براش پیش اوردن، هنوز در کار خودش مرجعی هست که حاضرن به خاطر حضورش هزینه بدن، دعوتش کنن به کارو از وجودشون استفاده کنند.

ما 88 و یادمون هست، اما روایت ایشون مثل نگاه کردن به زخم عمیقی بود که هنوز عمق ش و کشف نکردیم. ممنوع الکار شدن این همه هنرمند که رفتن و موندن. این همه سانسور و حذف، این همه عقب گرد فرهنگی و هنری، این همه پلشت هایی که به اسم یکسان سازی حکومت، هنوز دارند میان و زیر ساخت ها رو ویران می کنند. الان توی دوره ای هستیم که دست گذاشتن روی دانشگاه ها، اخراج اساتیدی که فقط کمی زاویه فکری دارند، کسانی که فقط کمی به وضع موجود انتقاد دارند، و جایگزین کردن هر پلشتی که فقط به مجموعه ی نظام وفاداره و خاصیت دیگه ای نداره.

توی پادکست از شادمهر، عصار و حسین زمان نام برده شد که زمان خودشون قطبی بودن، کسانی که صداشون توی هر خونه ای بود، یا از تی وی ج.ا، یا کاست یا رادیو، اما به یکباره همه رو حذف کردن، به جرم انتقاد. قاتل یکبار اعدام می شه، دزد یکبار زندان می ره، اما هنرمند، تا اخر عمر ممنوع الکار می شه، فرهنگ و دارن از ریشه می زنن. یه زمانی می گفتن که اینا دنبال عرب کردن ایران هستند، می خندیدیم، مسخره می کردیم، می گفتیم هر چقدر هم که همه چی رو تغییر بدن، شعارهای انقلابی و با رپ و پاپ بخونن، بازم تصور یه همچین چیزی دیوانگیه، اما حالا می بینیم که دارند رسما توی کتاب های درسی، حافظ و مولانا و سعدی و حذف می کنند. اینا که چیزی نیست، حتی دارند تصاویر دختران و زنان رو هم از کتاب ها حذف می کنند.

اگر طالبان حاصل زندگی بدوی عده ای انسان در کوه و غار و دشت افغانستان و پاکستان بود، اینجا تلاش می شه زندگی مدرن شهری و مسیر تکامل و پیشرفت فرهنگی و اجتماعی، به سمت غار نشینی و لنگ بستن و غذا نخوردن پیش بره.

دراین زمان ما لیست کشتارها و حذف های سازمانی شوروی و استالین و می خونیم و میگیم، خب مردم که می دیدن یکدفعه کلی ادم غیب می شن، کلی ادم کشته می شن، کلی ادم از گشنگی می میرن، اما چرا کاری نمی کردن، زمان که بگذره، برای ما هم همین حرف ها رو می زنن، که این مردم چه طوری می دیدن و هیچکاری نمی کردن، چه طوری می شنیدن و کاری نمی کردن، چه طوری حذف می شدن و فقر بهشون تحمیل می شد ولی تحمل می کردن.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *